کد خبر: ۲۷۰۷
۲۶ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

مجید، پهلوانِ هنرمند

مجید پهلوان از 30سال پیش علاوه بر تئاتر در چندین فیلم سینمایی کوتاه و تلویزیونی هم حضور داشته که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به فیلم تلویزیونی «شب شوم» اشاره کرد، درامی که با همدردی و حس عمیق به بررسی معضل اعتیاد می‌پردازد. او سال‌هاست هر تاسوعا با لباس تعزیه‌خوانی وارد روستای آبا و اجدادی‎اش می‌شود تا ارادتش به ائمه اطهار(س) را با لباس دیگری به ‌جای آورد، رسمی که او را «شمر» گروه تعزیه‌خوانی روستای حسین‌آباد شیروان کرده‌ است. هنرمند ساکن محله الهیه در رادیو هم کار می‌کند و از ساخت نمایش‌های رادیویی تا گزارشگری و مجریگری را تجربه کرده ‌است. خودش می‌گوید آچار فرانسه رادیو است و هرجا بخواهند، «نه» نمی‌گوید.

مجید پهلوان را اهالی هنر و به‌ویژه علاقه‌مندان به تئاتر و رادیو به خوبی می‌شناسند. این هنرمند کارش را از دوران کودکی با اجرای نمایش روحوضی برای خانواده و هم‌کلاسی‌هایش شروع کرده ‌است. بعدها توسط دبیر ادبیاتش با تئاتر آشنا شده و از آن‌زمان که راهش را در هنر پیدا می‌کند تا امروز هنر نمایش را ادامه داده ‌است.

مجید از 30سال پیش تا الان، خاک صحنه خورده و علاوه بر تئاتر در چندین فیلم سینمایی کوتاه و تلویزیونی هم حضور داشته که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به فیلم تلویزیونی «شب شوم» اشاره کرد، درامی که با همدردی و حس عمیق به بررسی معضل اعتیاد می‌پردازد.

او سال‌هاست هر تاسوعا با لباس تعزیه‌خوانی وارد روستای آبا و اجدادی‎اش می‌شود تا ارادتش به ائمه اطهار(س) را با لباس دیگری به ‌جای آورد، رسمی که او را «شمر» گروه تعزیه‌خوانی روستای حسین‌آباد شیروان کرده‌ است. روستایی که 500سال است زنده‌دلی‌شان را با زنده‌نگه‌داشتن یاد امام حسین(ع) گره زده‌اند.

هنرمند ساکن محله الهیه در رادیو هم کار می‌کند و از ساخت نمایش‌های رادیویی تا گزارشگری و مجریگری را تجربه کرده ‌است. خودش می‌گوید آچار فرانسه رادیو است و هرجا بخواهند، «نه» نمی‌گوید.

خیلی‌ها او را با صدایش می‌شناسند، مردی با صدای دلنشین. مجید این‌روزها با کاراکتر «علی‌خان کرمانجی» شهره شده است، حرف که می‌زند، قند توی دل آدم آب می‌شود و خنده بر لبان می‌نشیند، همانی که مجیدآقا آرزویش را دارد.

 

اجرای نمایش روحوضی در خانه پدری

مجید پهلوان متولد سال1355 در شهرستان شیروان است. پدرش کارمند و مادرش خانه‌دار بوده است. هفت خواهر و برادر دارد که هیچ‌کدامشان به‌جز او در کار هنر نیستند. جوّ حاکم بر خانواده‌شان هم مانند بیشتر خانواده‌های آن‌زمان بوده است. به عبارتی کار هنر و به‌ویژه تئاتر را خوب نمی‌شناختند. او از همان اولین‌باری که تلویزیون، این جعبه جادویی را در خانه یکی از فامیل‌هایشان می‌بیند، شیفته‌اش می‌شود: «دعا می‌کردم که مادرم مرا به خانه آن فامیل ببرد تا باز هم بتوانم تلویزیون ببینم.»

او از کودکی عاشق بازیگری بوده و از هر فرصتی برای اجرای نقش‌هایی که در سر داشته استفاده می‌کرده ‌است. این هنرمند تئاتر می‌گوید: از اجرای نمایش‌های روحوضی تقلید می‌کردم، یک حوض بزرگ در وسط حیاط خانه ما بود که تابستان‌ها روی آن تخته می‌گذاشتند و پدرم خدابیامرز، روی آن می‌نشست و استراحت می‌کرد، من هم نمایش اجرا می‌کردم، مخصوصا وقتی فامیل دور هم جمع می‌شدند، شیرین‌کاری‌های من گل می‌کرد و بهترین فرصت برای اجرای کارهایم بود، سعی می‌کردم جای قهرمان فیلم‌هایی که دوستشان دارم، قرار بگیرم. عاشق نقش «زینال بندری» و «تکاور» بودم که با آن لباس کردی، در آن سال‌ها حسابی گل کرده ‌بود.

 

مدیون دبیر ادبیات

حسین یادآوری می‌کند: در مدرسه هم کار تئاتر انجام می‌دادم. یادم می‌آید سال سوم راهنمایی بودم و داشتم برای بچه‌های کلاس، نمایش اجرا می‌کردم که ناگهان دبیر ادبیاتمان وارد شد. ترسیدم و رفتم سرجایم نشستم. اما دبیرمان گفت بیا و کارت را ادامه بده. گفتم ببخشید اشتباه کردم. زیرا تصور می‌کردم می‌خواهد دعوایم کند. اما برخلاف تصورم، تشویقم کرد. او من را به بچه‌های تئاتر شیروان معرفی کرد و این سرآغازی برای شروع کار هنری‌ام شد.

 

اولین اجرا با حضور مادرم بود

پهلوان و سایر هنرمندان شیروانی، بعد از یک سال تمرین، نمایشی به نام «دکتری کردن میرزا محمد» را در تالار غدیر به روی صحنه می‌برند: برای اجرای نمایش مادرم را دعوت کردم. بعد از اینکه کارم را دید، گفت اگر می‌دانستم این همه به تئاتر علاقه داری و محیط تئاتر به این خوبی است، هیچ‌ زمان مانعت نمی‌شدم، بلکه مشوقت هم بودم.

مجید در نمایش‌های مختلفی بازی کرده که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به «قربان»، «دعوا در کُشتی» و «عاقبت اعتیاد» اشاره کرد

اولین اجرای او به‌طور جدی و حرفه‌ای در پانزده‌سالگی رخ می‌دهد. این همان آرزویی بوده که از کودکی برایش تلاش کرده و سختی‌های زیادی را در این راه متحمل شده است. حالا به بهترین شکل توانسته آن را به مرحله ظهور برساند.

مجید 30سالی می‌شود که خاک صحنه خورده است و در نمایش‌های مختلفی بازی کرده که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به «قربان»، «دعوا در کُشتی» و «عاقبت اعتیاد» اشاره کرد.

 

عاشق حسینم، شمر بازی می‌کنم

مجید پهلوان از کودکی تعزیه‌خوانی می‌کند، قدمت تعزیه‌خوانی در روستای پدری‌اش به 500سال می‌رسد و نقش‌ها و اشعار آن سینه‌به‌سینه و نسل‌به‌نسل از پدران به پسران رسیده‌است.

هنرمند محله الهیه تمامی مراحل و مراتب تعزیه‌خوانی را طی کرده‌ است: تعزیه‌خوانی را در شش‌سالگی آغاز کردم و در ابتدا «بچه‌خوانی» می‌کردم، کسی که بچه‌خوانی می‌کند اول نقش «سکینه» و «رقیه» را بازی می‌کند؛ سپس «طفلان مسلم» و بعد هم «قاسم ‌خوان» و «علی‌اکبرخوان» می‌شود.

 بعد از هفده‌سالگی دیگر سنم از بازی‌کردن نقش قاسم و علی‌اکبر گذشت و از آن به بعد در تعزیه‌خوانی لباس شمر بر تن کردم و «شمرخوانی» می‌کنم.

 

7هزار نفر تماشاچی تعزیه‌خوانی

مجید و گروه 20نفره‌اش پنج روز در سال تعزیه‌خوانی می‌کنند، تاسوعا، عاشورا، اربعین، شهادت امام علی(ع) و شهادت امام رضا(ع). او می‌گوید: ما هرسال در روستای حسین‌آباد تعزیه‌خوانی می‌کنیم، این تعزیه آن‌قدر در بین مردم محلی طرف‌دار دارد که اگر در شیروان، بجنورد و یا مشهد ساکن شده‌ باشند، در روز تاسوعا و عاشورا خودشان را به حسین‌آباد می‌رسانند.

 در بعضی از مراسم تعزیه‌خوانی بین 5 تا 7هزار نفر تماشاچی حضور دارند درحالی که جمعیت روستا به هزار خانوار نمی‌رسد. البته در میدان شهدای مشهد هم تعزیه‌خوانی کرده‌ایم که آنجا هم دوهزار نفر تماشاچی جمع شده‌بود.

 

در «مخالف‌خوانی» کتک خورده‌ام!

او می‌گوید نقش‌های «مخالف‌خوان» باید حسابی به متن و اجرا تسلط داشته‌ باشند چراکه گاهی اوقات از طرف تماشاچیان و عزاداران به آن‌ها توهین می‌شود و دراین شرایط نباید از کوره دربروند!
از او می‌پرسم آیا در جریان شمرخوانی به شما اهانت هم شده است، مجید با صدای بلند می‌خندد و می‌گوید: تا دلتان بخواهد! به خاطر دارم روزی در حال بازی‌کردن داستان غارت خیمه‌های امام حسین(ع) بودیم. 

یعنی زمانی که امام(ع) به شهادت می‌رسند و دشمنان آن‌ها به خیمه‌های زنان حمله می‌کنند. ناگهان خانمی از نزدیک صحنه بلند شد و شلاق را از دستم گرفت و چند ضربه به من زد و گفت تو خجالت نمی‌کشی که با زنان و کودکان مظلوم این‌گونه برخورد می‌کنی؟ من اما چیزی به دل نگرفتم.

«شمرخوانی مجید در روستای حسین‌آباد شیروان»

 

علی‌خان کرمانجی در نمایش‌های رادیویی

مجید پهلوان اصالتی شیروانی دارد و کرمانج است. او از سال 1375 به مشهد مهاجرت می‌کند و در بخش نمایش برنامه کرمانجی رادیو خراسان مشغول به کار می‌شود.

خلق صحنه آن هم برای نمایش‌های رادیویی یکی از سخت‌ترین و البته مهم‌ترین کارهایی است که برای هر اثری باید اتفاق بیفتد تا بتواند شنونده را باخود همراه کند

 او در این سال‌ها ده‌ها نمایش رادیویی را بازیگری، نویسندگی و کارگردانی کرده است که از جمله آن‌ها می‌توان به «قربان»، «مهمان‌داری در عید»، «حیدر» و «فضول و بخیل» اشاره کرد.

 صدای مجید آقا این روزها حسابی گل کرده‌ و خیلی‌ها او را با کاراکتر پرطرف‌دار «علی‌خان کرمانجی» می‌شناسند و کلیپ‌های طنز او در فضای مجازی دست به دست می‌چرخد.

از او درباره فوت و فن ساخت نمایش‌های رادیویی می‌پرسم که می‌گوید: خلق صحنه آن هم برای نمایش‌های رادیویی یکی از سخت‌ترین و البته مهم‌ترین کارهایی است که برای هر اثری باید اتفاق بیفتد تا بتواند شنونده را باخود همراه کند. 

در نمایش‌های دنیای صدا، مخاطب فقط صوت را می‌شنود، به همین دلیل باید همه‌چیز آن‌قدر هماهنگ و واقعی باشد که مخاطب بتواند خودش را مقابل صحنه تجسم کند، درست انگار به تماشای یک نمایش نشسته است وگرنه شنونده بعد از دو سه دقیقه پیچ رادیو را می‌بندد و می‌رود دنبال کارش.

 

با رادیو زندگی کرده‌ام

ساکن محله الهیه علاوه بر بازیگری، نویسندگی و کارگردانی نمایش‌های رادیویی، کار مجریگری رادیو را هم انجام می‌دهد، از برنامه «کرمانجی» رادیو خراسان گرفته تا برنامه «صدای افغان» در شبکه سحر.

 او گزارشگر افتخاری رادیو هم هست، به قول خودش دوربین، بلندگو و واکمن خبرنگاری همیشه همراهش است و از صبح تا شب به دنبال آن است تا رویدادهای خبری خوب و مناسب را شکار و برای شنوندگان رادیو بازگو کند.

مجید از کارکردن در رادیو لذت می‌برد: من عاشق رادیو هستم و اینجا خانه اول من است. من سال‌هاست در این فضا کار کرده‌ام و به قولی جوانی‌ام را اینجا گذاشته‌ام. هرچند درآمد اصلی من از رادیو نیست، اما تمام انرژی خود برای کارهای شخصی‌ام را از رادیو می‌گیرم.

اجرای مجید پهلوان در برنامه کرمانجی رادیو خراسان

 

حضور در جعبه جادویی با فیلم «میراث»

هنرمند مشهدی ساکن محله الهیه بعد از چندین سال فعالیت در عرصه تئاتر، سختی‌های غربت و از همه مهم‌تر دوری از خانواده‌اش را به جان می‌خرد و عازم تهران می‌شود تا در چندین تست بازیگری شرکت کند، به قول خودش نه پول داشته، نه پارتی، نه روی‌ زیاد و نه حتی یک رزومه درست و حسابی که نظر کارگردانان را جلب کند، برای همین تا دلتان بخواهد جواب «نه» شنیده است،

 یک نه بزرگ از محمدحسین لطیفی برای نقشی کوتاه در سریال قلب یخی و یک نه بزرگ‌تر از رضا جودی برای ایفای نقش در سریال عبور از پاییز. مجید اما قصد نداشته از آرزوهایش دست بکشد، این قدر رفت و آمد و سماجت کرده تا سرانجام «علیرضا حاجی‌زاده»، کارگردان خراسانی سینما و تلویزیون که قصد ساخت یک فیلم تلویزیونی با مضمون تعزیه‌خوانی را داشته است، مجید پهلوان را به عنوان یکی از بازیگرهای اصلی انتخاب می‌کند.


مجید قصه حضورش در قاب تلویزیون را این‌گونه نقل می‌کند: متأسفانه هنرمندان و بازیگران تهرانی نگاه بالا به پایین دارند و کمتر پیش می‌آید که بازیگر توانمند شهرستانی، توجهشان را جلب کند، برای همین از بازی جلوی دوربین حسابی ناامید شده بودم. عاشورای سال96 بود، طبق معمول برای مراسم تعزیه‌خوانی آماده می‌شدم، 

قبل از اجرای نمایش زیر لب گفتم: «یا امام حسین(ع)، من سال‌هاست که به عشق تو تعزیه‌خوانی می‌کنم، خودت کمک کن تا هنرپیشگی را هم تجربه کنم.» درست یک ماه بعد از دفتر فیلم‌سازی آقای علیرضا حاجی‌زاده تماس گرفتند و از من برای ایفای نقش در فیلم تلویزیونی «میراث» دعوت کردند. فیلمی که قصه تعزیه‌خوانی در خراسان را نقل می‌کند و روز تاسوعا سال97 از شبکه استانی خراسان رضوی، شبکه قرآن و چندین شبکه استانی دیگر به نمایش درآمد.

 

بازی در نقش‌های پلیسی و اکشِن

بازی جذاب و دلنشین مجید پهلوان در فیلم تلویزیونی «میراث» باعث می‌شود تا او در بین کارگردانان خراسانی نامی برای خودش دست و پا کند، او در سال99 روزهای پرکاری را تجربه می‌کند. «سوغات تلخ» و «پلیس هوشمند» از دیگر آثاری است که پهلوان در آن‌ها توانمندی‌اش در قاب تلویزیون را به رخ کشیده است.

 فیلم‌هایی که ژانر اکشن و پلیسی دارند و به مناسبت هفته نیروی انتظامی از شبکه استانی خراسان رضوی به نمایش درآمده‌اند. پهلوان علاوه بر ایفای نقش در فیلم «سوغات تلخ»، نگارش فیلم‌نامه این مجموعه تلویزیونی را هم برعهده داشته ‌است.

هنرمند ساکن محله الهیه در سال 1400 هم دوبار جلوی دوربین رفت، او ابتدا در فیلم تلویزیونی «شب شوم» به کارگردانی سعید ستوده حاضر شد و سپس نقش اول فیلم کوتاه «کوچه ر» را تجربه کرد. 

فیلم ده‌دقیقه‌ای با ژانر اجتماعی که کارگردانی آن را شورش وکیلی برعهده داشته است، او از کارگردانان بنام سینمای فیلم کوتاه است که با فیلم‌های «لکه» و «آرگون» در جشنواره فیلم کوتاه انگلستان، آمریکا، هندوستان و ایتالیا جوایز متعددی را کسب کرده‌است.

 

هنر و مبارزه با اعتیاد

او در بین اجراهای مختلفش، بازی در فیلم کوتاه «کوچه ر»، تئاتر خیابانی «عاقبت اعتیاد» و همچنین فیلم تلویزیونی «شب شوم» را از دیگر اجراهایش بیشتر دوست دارد چراکه این آثار هنری، بستر مناسبی برای ارائه و انتقال پیام‌ها و مفاهیم مربوط به معضلات اجتماعی همچون اعتیاد است.

مجید از آن دست هنرمندانی است که دغدغه زیادشدن افراد معتادان و گسترش توزیع‌کنندگان مواد مخدر را دارد

مجید از آن دست هنرمندانی است که دغدغه زیادشدن افراد معتادان و گسترش توزیع‌کنندگان مواد مخدر را دارد و موضوع اعتیاد را دست‌مایه بسیاری از نقش‌ها و نوشته‌هایش قرار داده‌است. او می‌گوید: در بحث مقابله با اعتیاد، مهم‌ترین و اساسی‌ترین مسئله فرهنگ‌سازی، آگاه‌سازی عمومی و پرداختن به جنبه‌های پیشگیرانه آن است. 

دستیابی به این اهداف آن هم در ابعادی وسیع، فقط با ابزار رسانه امکان‌پذیر خواهد بود و در این میان، تلویزیون، رادیو و البته تئاترهای خیابانی که از جنس مردم است و مخاطبان گسترده‌ای دارد، نقش ویژه‌ای را ایفا می‌کند.

مجید پهلوان در نقش جوان معتاد، پشت صحنه فیلم تلویزیونی «شب شوم»

 

خانواده هنرمند مجید

هرچقدر پدر و مادر مجید در گرایش او به تئاتر و هنر سخت‌گیر بودند و به قول خودش چوب لای چرخش می‌گذاشتند، مجید فرزندانش را هنردوست و هنرمند بارآورده است. او سه فرزند به نام‌های مونا، امیرمحمد و مائده دارد که همگی از کودکی در تعزیه‌خوانی حضور داشته‌اند و به قولی پا جا پای پدر گذاشته‌اند.

مجید می‌گوید: مونا الان دانش‌آموز کلاس یازدهم است، او تا چندسال پیش در مراسم تعزیه‌خوانی حضور داشت و «بچه‌خوانی» می‌کرد، امیرمحمد هم 15سال دارد و علاوه بر بچه‌خوانی، قاسم‌خوانی و علی‌اکبر‌خوانی هم می‌کند و الان برای خودش یک‌پا تعزیه‌خوان ماهر شده‌است. 

مائده اما از شش‌ماهگی در مراسم تعزیه‌خوانی حضور داشته و الان نقش رقیه و سکینه را بازی می‌کند. علاوه براین‌ها مائده در فیلم سینمایی شب شوم هم نقش دختر من را بازی کرد و سابقه کار تلویزیونی هم دارد.

مجید و دخترش مائده در فیلم سینمایی کوتاه (کوچه ر)
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44